آیا ابداع همان خلاقیت است؟
به گزارش مجله شرقیا، با توجه به پیچیده بودن فرایند ظهور خلاقیت در افراد خلاق، غالب صاحبنظران بر این باورند که میان ابداع و خلاقیت تفاوتهایی وجود دارد. در ذیل به تفاوت عمده میان خلاقیت و ابداع اشاره شده است. در ادامه با خبرنگاران همراه باشید.
لازم به تذکر است که ابداع ، گاهی کاربرد یک فن قدیمی در حل مسأله ای است که هرگز از آن استفاده نشده است.از مقایسه ای که در فرق به عمل آمد می توان استنباط کرد که سازمانهای نه تنها ایده های تازه را در جهت نیازهای سازمانی (پیش بینی موارد لازم)ایجاد می کنند ، بلکه ایده های تازه را جنبه کاربردی بخشیده وبه آنها در فرایند فعالیتهای سازمانی نیز تحقق می بخشند.
فرآیند خلاقیت
یکی از بنیادنی ترین پرسشهایی که در تحلیل فعالیتهای بشری مطرح می باشد این است که:
صاحبنظران برای پاسخ به سؤال مذکور متأسفانه تا کنون شناخت جامعی از فرایند خلاقیت ارائه نداده اند؛ اما بیشتر آنان درباره مراحلی از سیر خلاقیت که به شکل مجزا و به هم پیوسته ای هستند اتفاق نظر دارند، این مراحل به شرح ذیلند:
مراحل خلاقیت
1.کسب دیدگاه و نگرشی موافق نسبت به فکر (ایده)های نوین
برای اینکه استعداد خلاقیت بالقوه فرد، کاملاً از حالت نهفتگی خارج شده و آشکار (بالفعل) شود، لازم است که انسان نسبت به آزادی فکر ، علی رغم واکنشهای غیر مطلوب اولیه ای که فرد ممکن است دریافت کند، نگرشی مثبت داشته باشد.
بدیهی است که ابتدا فکرهای زیادی غیر عملی به نظر خواهد رسید ، ولی فرد متفکر و خلاق نباید به خود اجازه دهد که این پیش فرض بر روی او اثر گذارد و در نتیجه از روی یأس، دست از نوآوری بکشد و بذر فکر تازه با قضاوتهای نارس، تنیلی ذهنی و موانع فکری از بین برود. برای نمونه ، موانع فرهنگی خلاقیت می تواند شامل موارد ذیل شود: شرایط پیشین دانش فرد، دوستان و سازمانهایی که الگوهای عادتی فرد از طریق آنها شکل می گیرد (معمولاًهر چیز نوین که الگوی عادت فرد را بر هم زند ، محکوم یانادیده گرفته می شود) و…
2.حساسیت نشان دادن نسبت به مسأله
توانایی شناخت وداشتن آگاهی به وجود مسأله و موانعی که فرد را از طراحی برنامه بهتر باز می دارد، از بارزترین نشانه های مسلم حساسیت یک فرد خلاق نسبت به مسأله است.
آدم خلاق ابتدا آنچه را که می خواهد به انجام برساند معین می کند، و این امر خود از اهمیت ویژه ای بر خودار است ؛ زیرا بیان دقیق هدف ، ما رابرای تلاشهای خلاقانه در وضح صحیحی قرار می دهد. خلاقیت هنگامی می تواند مؤثر باشد که نیاز یا دلیل فکرهای تازه، شناخته شده باشد. صرف جستجو برای فکرهای تازه، بدون شناخت نیازها ومعین هدف، کارنا امیدانه و عبثی است. فکر باید با یک هدف معین(یا تلاش برای برنامه ریزی)پیوند بخورد. حساسیت نسبت به مسائل ،به تمرکز ذهنی نیز کمک می کند. لازم است که در فرایند خلاقیت، تلاشها برنواحی نسبتاً محدودی تمرکز یابد؛ در غیر این صورت توان فرد خلاق پخش می شود و خلاقیت را به شدت کند می کند. اختصاص روزانه 20 الی 25 دقیقه به تمرکز کامل بر یک مسأله معین ، ورزش فکری خوبی در تربیت قوه خلاقیت است(این مدت تمرین باید بدون گسیختگی باشد).
منبع: الی گشت