برای نام هایی که از ماقبل تاریخ ما را رها نکرده اند
به گزارش مجله شرقیا، هفته نامه چلچراغ - شکیب شیخی: من هوادار کریستوفر نولان نیستم! همین یک جمله تمام انگیزه ای است که این چند خط را به جلو پیش می راند. فیلم سازان جوان طی یکی دو دهه اخیر و به واسطه سیطره بی چون و چرای هالیوود، توانسته اند ذائقه ای برای مخاطبان نوجوان خود بتراشند، و امروز که ان مخاطبان به سنین بالاتری رسیده اند، با وجود پختگی بیشتر، عموما در همان فضای نوجوانی مانده اند.
بدون آنکه بخواهم منکر ارزش و احترام سلیقه این افراد شوم، برای خاطر خودشان، خودمان یا حتی دیگریِ سوم، در این نوشته نامی از چهار فیلم ساز قدیمی خواهم آورد، تا یادمان نرود که سینما محدود به همین چند نام پررنگ و لعاب امروزی نبوده، نیست و قطعا نخواهدبود. چهار فیلم ساز قدیمی ما ژان لوک گدار، هایائو میازاکی، میشاییل هانکه و دیوید لینچ هستند، که قطعا می شد به جای تک تک آن ها نام هایی دیگر نیز آورد. در ابتدای نوشته هم از بین فیلم سازان جوان به نام های کریستوفر نولان و دارن آرنوفسکی اشاره می گردد که قطعا به جای نام آن ها هم می توان فهرست نسبتا بلندبالایی از نام هایی دیگر قرار داد.
فیلم دانکرک
هیچ های بزرگ
چند وقت پیش که دانکرک را دیدم، تنها یک سوال برایم پیش آمد: چطور می توانیم این فیلم را بیشتر از یک شوآف تکراری و ملال آور هالیوودی بدانیم، که در برترین حالت چیزکی میانه است؟ حتی دیگر از آن شور و هیجان ساحل اوماها که اسپیلبرگ 20 سال پیش در نجات سرباز رایان به تصویر کشید، خبری نبود. ذهنم را که دقیق تر مرور کردم، یادم آمد که ممنتو به این طرف، فیلمی از نولان ندیده ام که بیشتر از چهار، پنج ساعت ذهنم را به خود مشغول نموده باشد و تنها گزینه ای که در پس ذهنم مانده، این بود که هیث لجر در شوالیه تاریکی خیلی خوب بازی کرد.
با عرض معذرت باید همین جا بگویم که نولان برای فلان فیلمش 10 سال فکر کره با این که گل سرسبد استدلال هواداران اوست، اما از بیخ و بن نامربوط به بحث سینماست و حتی اگر یک سری حساب سرانگشتی کنیم، در زمینه مربوط به خودش هم غلط از آب در می آید. گزینه دیگر رو میز سال 2017 مادر دارِن آرنوفسکی بود. مادر هم با این که قطعا از دانکرک دیدنی تر بود، نمایان گر یک پوسته تکراری و زوال زده از فیلم سازی بود که پس از 20 سال فیلم سازی نهایتا دو سه بار توانسته به صورت نصفه و نیمه از آن بیرون بیاید. مادر در هیچ نقطه ای حتی از چشمه که خود آرنوفسکی 11 سال پیش ساخته بود، گامی رو به جلو به حساب نمی آید.
اگر استعاره های برخی از علاقه مندان سینمای آرنوفسکی در توصیف فیلم های او را که به زعمشان فیلم هایی چِت یا فیزیکی هستند، نادیده بگیریم، چیز خاصی از کارنامه او دستگیرمان نمی گردد. پس با نسبتا صاف در نظر گرفتن حسابمان با این ستاره های فیلم سازی جوان، برسیم به چهار چهره سالخورده تر که هنوز هم اگر خبری از آن ها منتشر گردد، طیف بسیاری وسیعی از علاقه مندان سینما میخکوب می مانند تا ببینند آیا رهایی و رستگاری برای این هنر ممکن است یا خیر.
فرانسویِ روشن فکر
87 ساله است و فرانسوی. اولین فیلمش را 58 سال پیش ساخته، یعنی زمانی که بسیاری از فیلم سازانی که امروز باتجربه و حتی پیشکسوت حساب می شوند، توانایی اداکردن جملات معنادار را نداشته اند. چند سال پیش که آموزشگاه اسکار می خواست یک جایزه افتخاری برای یک عمر فعالیت هنری در عرصه فیلم سازی را به او بدهد، بهانه آورد و گفت که نمی گذارند در پرواز طولانی از فرانسه به ایالات متحده سیگار بکشد، پس در مرنام حاضر نخواهد شد. اما در همان جشن و در توصیف او کوئنتین تارانتینو این طور گفت: گُدار تمام قواعد سینما رو له نموده، اونم با یه ماشینِ دزدی!
شاید نوشتن از تاثیر ژان لوک گدار بر تاریخ سینما در این متن جایز نباشد، اما حتما می بایست به سه اتفاق مهم طی چند سال اخیر اشاره نمود. اولین اتفاق مربوط به فیلمی سه بعدی به نام خداحافظی با زبان است که گدار در 83 سالگی ساخت و در جشنواره کن 2014 در برابر چشم های تمام دنیا قرار داد. این فیلم در جشنواره کن برنده جایزه ویژه هیئت داوران شد. جاناتان روزنبام، منتقد مشهور آمریکایی، در توصیف این فیلم گفت: من برای اولین بار با امکانات واقعی تصویر سه بعدی رو بهر و شدم. خداحافظی با زبان در بیش از 20 فهرست تاپ 10 منتقدین و نشریه های سینمایی سال 2014 نهاده شد و در بسیاری از آن ها اول بود. مورد دوم مربوط می گردد به پوستر جشنواره کن 2016، که تصویری بود از فیلم تحقیر.
گدار این فیلم را در سال 1963 ساخته بود و گرچه در همان سال ها نظر منتقدین را نسبتا به خود جلب نموده بود، اما نتوانست جوایز چندانی را از آن خود کند. تحقیر شاهکاری به تمام معناست که یک پایش روی فریتز لانگ بنا شده و پای دیگرش روی جیمز جویس و باقی وزنش بر دوش خود گدار حمل می گردد. انتخاب تصویر معروف این فیلم برای جشنواره فیلم کن، و استقبال چشم گیری که طی دهه های اخیر از آن شد، نشان می دهد که هنر اگر هنر باشد، به مرور زمان تقویت می گردد و نه تضعیف!
مورد سوم هم که خیلی کوتاه و ساده است. گدار دیگر نه صرفا یک فیلم ساز، بلکه موضوع فیلم سازی است. برای مثال در جشنواره کن 2017، میشل آزاناویسوس- همان کارگردان فیلم آرتیست که چند سال پیش جایزه برترین فیلم اسکار را برد- فیلمی داشت به نام وحش که سویه انتقادی و کمیک نسبت به زندگی گدار در سال های جوانی داشت. کار به جایی رسیده بود که آزاناویسوس برای اقناع مخالفانش بگوید: باور کنید که گدار خدا نیست!
ژاپنی خستگی ناپذیر
بیش از 50 سال پیش کارش را آغاز کرد. بسیاری او را ترکیبی از والتر دیزنی و اورسن ولز می دانند. پس از دهه ها فعالیت مستمر بین المللی در عرصه های مختلف هنری که شامل پایه گذاری مدرن بسیاری از همان عرصه ها هم می شد. در سال 2002 شهر اشباح در شرق کره زمین ساخته شد. سر راهش به غرب از ایران گذشت و در ایران کسی نماند که این انیمه را دیده و عاشق آن نشده باشد. شهر اشباح به جشنواره برلین که رسید، خرس طلای برترین فیلم را دریافت کرد و باز هم به مسیرش ادامه داد تا به کالیفرنیای آمریکا برسد و در آن جا اسکار برترین انیمیشن داستانی بلند را ببرد و در نهایت با زدن یک دور کامل به محل تولدش یعنی ژاپن بازگردد. ویژگی اصلی کار میازاکی همین بود که در بالا توصیف شد.
اثر از ایک جغرافیای کاملا خاص بر می خزد، اما محدود به همان جغرافیا نمی ماند، بلکه رویش به تمام دنیا گگردده است و اتفاقا پیروزیت تجاری بسیار شگفت انگیزی هم نصیبش شده. اما ریشه های بومی و محلی و تاریخی خود را فراموش نمی کند. پیرمرد ژاپنی قصه ما در سال 2013 هم باد بر می خیزد را در 72 سالگی ساخت و از زمان پخش شدن خبر اثر نو میازاکی تا اکران آن تمامی علاقه مندان او از ذوق روی پنجه پا و رو به جلو خیز برداشته بودند. حاصل همان شد که فکرش را می کردید، باز هم پیروزیت تجاری. باد بر می خیزد در ژاپن با جنجال های نسبتا خفیف سیاسی هم رو به رو شد، اما هنرمند بزرگ ژاپنی با تصریح شجاعانه حرف های خود پیرامون جنگ دنیای دوم، شمایل کامل مردی را ساخت که از دل تاریخ آمده و قرار نیست به دلیل کهولت سن، دست از سر تاریخ بردارد.
اتریشی تلخ
تازه در حدود 50 سالگی به سمت فیلم سازی آمد و 29 سال پیش قاره هفت را ساخت؛ فیلمی که با استقبال نسبتا خوب منتقدین رو به رو شد. هرچه سنش بالاتر رفت، ترکیب عجیب تجربه و خلاقیت را به حد بالاتری از خود نشان می داد. 9 سال پیش و در سن 67 سالگی یکی از شاهکارهای خود، یعنی ربان سفید را ساخت و پیروز شد هم نخل طلای جشنواره کن را ببرد و هم جایزه گلدن گلوب برای برترین فیلم خارجی زبان. سال 2012، یعنی سه سال بعد از پیروزیت ربان سفید و زمانی که میشاییل هانکه دیگر 70 ساله شده بود، عشق را با بازیگری ماندگار امانوئل ریوا ساخت که در جشنواره کن همان سال پیروز به کسب نخل طلای برترین فیلم شد
و در ادامه جوایزی از قبیل برترین فیلم خارجی زبان در جشن های اسکار، گلدن گلوب و بفتا کسب کند و از همه مهمتر نامزد دریافت چهار جایزه اسکار دیگر یعنی برترین کارگردانی، برترین فیلم، برترین فیلمنامه و برترین بازیگر زن در نقش اصلی گردد که برای یک فیلم غیرانگلیسی زبان اتفاقی بسیار نادر است. نکته این نیست که خاتمه خوش فیلم خوبی است یا نه، بلکه آن چه اهمیت دارد، اصالت کار یک هنرمند است که هنوز هم در سن 76 سالگی انسان ها را در انتظاری ژرف فرو می برد که پس از طی کردن آن می توانند آخرین اثر او را دیدن نمایند.
آمریکایی دیوانه
72 سال سن دارد و اولین فیلمش را حدودا 40 سال پیش ساختهاست. اگر مسیر او را از همان فیلم که کله پاک کن نام داشت، بکشیم و به سال 2011 برسیم که مالهالند درایو را ساخت، پاره خطی را می بینیم که به آن سوررئالیسم نو سینما می گویند. در میانه این پاره خط آثاری دیگر از دیدیو لینچ قرار دارند که نام بردن از برخی شان قطعا خالی از لطف نیست: مرد فیلی، مخمل آبی، و بزرگراه گم شده. اگر باز هم به انتهای آن پاره خط بازگردیم، می رسیم به مالهالند درایو یعنی فیلمی که لینچ تقریبا در 55 سالگی ساخت و در بسیاری از معتبرترین پایگاه های سینمایی به عنوان برترین فیلم سینمایی قرن 21شناخته می گردد.
لینچ طی تمامی آن 24 سال یک سیر رو به جلو از خود نشان داد تا در نهایت به قله ای به نام مالهالند درایو رسید، و پس از آن فعالیت سینمایی خود را کاهش داد، اما داستان به همین جا ختم نشد. سال 2017 فصلی نو از سریال فوق العاده تویین پیکز ساخته دیوید لینچ پس از حدودا 25 سال منتشر شد. لینچ که بیش از 70 سال سن دارد، در این سریال پیروز شد کاری کند که نشریه معتبری همانند کایه دوسینما این سریال را به عنوان برترین اثر سینمایی سال 2017 برگزیند. البته کایه در این زمینه تنها نبود و بسیاری از نشریات و پایگاه های دیگر نظیر رولینگ استونز هم این سریال 18 قسمتی را به عنوان برترین فیلم سال 2017 انتخاب کردند.
پ
منبع: برترین ها